ببینید
بایست تو زندگی یک چاه عمیق و مطمعن داشته باشیم. انسان ها چاه نیستن. در بهترین حالت بخش کمیازحرفهای ما رو میتونن بشنون. یعنی ه برای تو درست نیست حرف بزنی زیاد هم برای اون هاخوب نیست. نمیدونم مشکل ازمنه که خدا رو نمیتونم به چاهم راه بدم یا خداست که چاه من رو قبول نمیکنه و نمیخواد بیاد تو چاه درویشی من. اما بالاخره راهشو پیدا میکنم. بالاخره میشینم با خدا چای مینوشم. من این کار رو خواهم کرد.
همیشه تو زندگی یه نقطه هایی میرسم که میبینم واقعا تو پلای پشت سرم ریدم. مع السف. اما برایادامه زندگی باید با آرامش برم آب و جارو کنم پل ها رو
اوکی! باید بشینم کتابم رو کامل کنم. باید خیلی کارای دیگه بکنم. یه قفل خوب برای حریم شخصیم بخرم. که دیگران رو زیاد اذیت نکنم. باید یاد بگیرم مرموز تر از این باشم. خیلی مرموز تر . خیلی .
درباره این سایت