که کسی وبلاگ نمیخونه، کاش یکی کامنت میذاشت، من هم مثل پروانه ها عطش پرواز دارم.
میخواستم یه خاطره بگم، بگم چجوری اون روزایی که از همسرم جدا بودم رو سر کردم، شمع، شمع کنارم بود و جای من میسوخت. امروز که باز حالم بد بود، یکی دیگه از شمعای گنده ای که داشتمو برداشتم، گذاشتم تا حداقل یه ماه بره، بره و بسوزه، یه آهنگم میخوستم براتون بذارم اما الان یادم نمیاد چی بود، خیلی آهنگ مهمی بود اما، یادم اومد در جریان میذارم تون، فعلا
درباره این سایت