صحبت خاصی ندارم، منتها ۲۰ نفری که میخونن من رو و هیچ نشونی ازشون ندارم من رو آزار میدن(بیاید خودتون رو بگید به من لعنتیا، کارتون ندارم) . البته الان بهانه گیر هم شدم. اصولا فکر میکردم این کرختی نهایتا تا الانا دیگه از من بکشه بیرون، منتها شواهد دارن به خاطرم میرسونن که: پلشت! این تویی که باید به کرختی فائق بیای و این صحبتا. فعلا سعی ندارم این تنهاییم رو عمیق تر کنم، و خب باید بشینم برنامه‌ی مبسوط و دقیقی برای ادامه زندگی بچینم. از این لحظه اگه کسی بپرسه باید بگم که احساس ضعف شدیدی در برابر زندگی میکنم و این گذار با بی‌روحی عمیقی، با تلخیِ مضاعف طی میشه. حتی امروز به گریه هایی که جلوی بقیه داشتم نگاه کردم، و دیدم شت! من چقدر گریه عو اَم، یه لحظه از خودم خجالت کشیدم، نمیدونم برا چی، حتی همسرم هم یادمه تو اون دوسالی که پیش هم بودیم، بیشتر، خیلی بیشتر در ظاهر گریه کرده بودم، نمیدونم خوبه یا بد، ولی اشک منو راحت میشه کنار آدمایی که مقدار خوبی احساس صمیمیت میکنم باهاشون درآورد، خلاصه اینطوره، چندتا دوست تو دانشگاه برام مونده که به ارتباط باهاشون دلخوش و شاید مجبورم، البته که دوستشون دارم ها، ولی استحکاکم بایست کم باشه!

باید خودم رو با اسم خطاب کنم و بگم، ببین! نهایتا تا امشب باید به این سبک‌سری و حقارت خط بطلان بکشی.

زندگی کماکان سپری میشه، البته یه وجود کمرنگی که شبیه سرنوشته داره میگه که کرونا میگیری نهایتا تو هفته بعد و بگا میری، که خب جواب ما بهش چیه؟ آفرین :)) 

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ماهنوش منشی زاده Veronica کتابخوانی نخل سبز Danielle اخبار ورزشی معلولین،نوجوانان و جوانان ویدناز | مرجع دانلود فیلم سریال کلیپ و آهنگ teach professional translation methods for translation lovers closed گروه نرم افزاری پارسا