و بله، باید بگم امروز با یه وبلاگی که دیدم دوستش دارم برخورد کردم، آهستگی نامی بود و من نوشته خوب که میخونم روحم پرواز می‌کنه و حقیفتا یه جلا و غمی دلم رو فرا میگیره. (‌جلا فرا میگیره ؟ که باید بگم بله، جلا هر گهی دلش بخواد میخوره )‌. 

آهستگی انگیزه‌ای شد تا یه مقدار بخوام برم به سمت عمق،‌ یه زمون‌هایی اینطور بود. بگذریم. 

دیروز گفتم کمتر وقت میکنم اینجا بنویسم که خب فرایند و اهدافم( الکی )‌ حرفم رو تایید میکنه،‌ اما امروز فهمیدم شاید بیشتر باید برای روحم وقت بگذارم که خب فکر میکنم ارزشش رو داره. بعد دو روز که آفتاب ندیدیم، آفتاب، امروز به صورت اگزجره‌ای نازیبا و مزاحم به نظر میرسه که خب به این صورت. فکر میکنم تو این نقطه، هرمز جایِ مناسبی برای بودن-نفس کشیدن بود که خب دستمون کوتاهه و به تارهای فاسدِ مومون که کوتاهه. اما خب دیدید دیگه؟‌ ساکنینِ‌ خاک بر سرِ‌ شهرهایِ کلان وقتی به یه نقطه‌ای میرسن که هوای بهتری وجود داره، (‌اون نقطه که از ماشین پیاده میشن رو میگم) اولین نفس رو که میکشن اصلا میره تمام تن و روحشونو ارگاسم میکنه برمیگرده. یه همچون فضایی رو دلتنگیم. البته که دلتنگ کوه هم هستیم، دلتنگ اون صلابت و آرامش ستوده، که خب علی ای حال باید فردا برم،‌ خواستید بیاید خواستیدم نیاید. والا .

باید برم تو پرده‌هایی از گنگی و استعاره حرف بزنم از این به بعد، از صراحت خجولم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

mohandestamam سرگرم باش شرکت خوشه صبا زير مجموعه هلدينگ صبا ميهن اخبار ورزشی تکست نیم فروشگاه 707th Kelly فروشگاه اینترنتی دانلود آهنگ جدید مدرسه آنلاین پیبانُ