نمی‌دونم چه چیزی هست که باعث می‌شه آدم از جنگیدن دست بشوره. البته خیلیا شاید بگن این جنگیدنی که تو می‌گی فعل و رویکرد درستی در مقابل زندگی نیست که خب نظر محترمیه. صحبت جای دیگه‌ای هست. صحبت از جایی هست که اگه پیروزی‌ها موجودیتی دارند، قطعا ناکامی‌ها هم موجودند. پیروزی‌ها اگه قله‌های این زندگی باشند، ناکامی‌ها دره‌هان، قله فقط یه سطح کوچیکی رو در بر ‌میگیره اما دره‌ها از اولین لحظه‌هایی که کوهپایه رو پشت سر میذاری تو رو تهدید می‌کنن، جالب‌تر که دره‌ها حتی رو قله‌هم حضور دارن، حضوری به مراتب پررنگ تر. موفقیت‌ها نقطه‌هایی هستن که توسط چندین خط ناکامی دنبال می‌شن. تاحالا  کوه بالا رفتید؟‌ آره، کوه بالا رفتن جنگیدن داره، اون‌جایی که ماهیچه‌های پات توان انقباض و انبساط بیشتری نداره، اونجایی که قلبت هر چقدر هم که تند میزنه توان تامین کردن اکسیژنی که اعضای بدنت میخوان رو نداره، اونجا که سینه‌هات هر چقدر هم میدمن، نمیتونن حجمی از نفس که قلب میخواد رو تامین کنن، کلا سخته و تو تو این شرایط سخت دیگه دلت به حال توانت نمیسوزه، تو رو یالی هستی که اگه وایسی منجمد می‌شی، حتی خیلی اوقات قله‌ تا آخرین یال دیده نمی‌شه اما باید بتونی برای قله‌ای که نمیبینی بجنگی، باید بی توانیت رو بی‌توجه باشی. رم دیشب حرفایی بهم زد که کمی شکسته‌تر شدم.

میدونید، تو بعضی موقعیت‌ها دوست ندارم اون جنگنده باشم، دوست ندارم کسی من رو تو لباس جنگ ببینه،‌ دوست دارم به ضربان بیش از حد قلبم که میخواد از سینه بزنه بیرون توجه کنم و دلم به حالش بسوزه و وایسم تا یخ بزنم. آدمه دیگه، گاهی اوقات خیلی نفهمه، خیلی خیلی. 

به روح کوچیکِ خودم فکر می‌کنم،‌ به رم که دوست دارم این روح کوچیک مال اون باشه، نه این روح‌های گنده‌نما و مشمیز کننده. به قله‌هایی که پشت این قله‌است فکر می‌کنم و تصمیم میگیرم نگاه کنم به اتفاق‌ها، سعی کنم اون‌ها رو وارسی کنم، سعی کنم نگاهم رو از دره‌‌‌‌ها بم. به روح کوچیک و دستای حقیرتر و جیب‌های خالی‌ترم فکر کنم، به‌اینکه تو این نقطه ‌از جوونی بزرگترین هدیه‌ای هست که میتونم به رم بدم. به اینکه از اینجا به بعد زندگی بین یخ زدن و از پا ایستادن قلب، دومی رو انتخاب کنم. به اینکه به هر بهایی به دره‌‌‌ها نگاه نکنم. به اینکه زندگی اون چیزی نیست که خرد جمعی تک تک انسان‌ها بعد از چندین هزاره از زندگی به اون رسیده. به فرایند نرمالایز شده‌ای که آدم‌ها برای زندگی تصویر کردن پشت کنم، وجودی باشم که بر تمام این چرکینِ زیستن خط بکشه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رهایی از اسارت تفکر عنوان ندارد! شهر ما 1813 مکانیزاسیون کشاورزی ساخت تخريب بازسازي ،بنايي ديوارچيني،رفع نم و.._09128033144_زارع کلمه اطلاعات تحصیلی ارتودنسی ، دکتر فرهاد صدرالدینی دانلود اهنگ و ترانه و موسیقی